ما همیشه با تو بوده ایم....این روزها بیشتر

این روزهای بدون u

این روزها من شدیدا مشغول کارهای خودم هستم  و پدر هم همین طور  انگار که قرار است وقتمان تمام شود و زندگی متوقف شود و ما مجبور باشیم تند و تند هی کار کنیم که مبادا بعدا که سوت پایان به صدا درمی آید چیزی از قلم افتاده باشد. هر روز کلاس می روم  هر روز ساعات زیادی را نت گردی میکنم هر روز ساعات زیادی را با دوستانم میگذرانم هر روز ساعات زیادی را با همسرم می گذرانم فقط با او و به فکر او انگار که قرار است سیلی بیاید و تمام آنچه را که برای خودم ساخته ام ببرد و من در تکاپوی استفاده ی هرچه بیشتر از این لحظاتم. اما واقعیت چیز دیگری ست ... قرار است موجود کوچک و ناتوانی که از من و اوست به جمع ما بپیوندد تا عشقمان را نصیب او هم بک...
17 اسفند 1390

قمر در عقرب

حتی به ستارگان آسمان هم رجوع کرده ایم منتظریم تا ستاره ای بدرخشد و مقارن با طلوع تو باشد...   پانوشت : از 29 آذر تا ساعت 2 بعد از ظهر 3 دی قمر در عقرب ادامه دارد. نطفه در این روزها منعقد نگردد!!
16 دی 1390

تو یا (u)

من و بابایی از روز اول به یاد تو بودیم و همیشه دعا می کردیم که خدا نسل و ذریه ی سالم صالح و ائمه گونه به ما عطا کنه. ولی این چند وقتی که جدی تر داریم به u فکر می کنیم بیشتر به یادتیم.کلی کارهای خوب انجام دادیم تا تو بهترین بشی.
26 آذر 1390

چهله ها

عزیز دلم من و بابا می دونیم که آدمهای خوبی نیستیم و خیلی وقتها قلب امام زمانمون رو شکوندیم ؛ ولی همه ش دعا می کنیم که u و نسل و ذریمون اینجوری نباشن. من و بابا از خدا خواستیم که u (یو = تو ) سرباز امام عصر بشی واسه همین چند تا چلّه گرفتیم: اول اینکه ختم فرآن برداشتم از روز نیمه شعبان ختم خطابه غدیر جوری که روز عید غدیر تموم شد چلّه ی روزه : 30 ماه رمضان 10 روزه های مستحبی زیارت عاشورا از عاشورا تا اربعین تمام نز-د-یک-ی ها با وضو و غسل و دعاهای قبلش پرهیز از غذای شبه ناک چلّه های خوراکی : انار گلابی به قاووت خرما گردوناشتا حالا ببینیم یو چی از آب درمیای ...
26 آذر 1390