ما همیشه با تو بوده ایم....این روزها بیشتر

وقتی که تو شهید بشوی

یقین دارم  که خدا تو رو همین جوری نمی بره حتما شهیدت می کنه از بس که هیچ شباهتی با زمینی ها نداری   اینو نوشتم واسه روزی که اتفاق افتاد واسه اینکه حالا که هستی لحظه لحظه شو با تمام وجود فرو بدم تو خودم واسه اینکه ادعا کنم اولین نفری بودم که می دونستم چرا؟ چون هیچ کس مثل همسرت تو رو نمی شناسه... از همین الان صبر میخوام ازت...ممنونم 
20 تير 1391

دخترم تکان می خورد

در حالیکه تمام زنها با اشتیاق تمام ازم می پرسن "بچه ات تکون می خوره " مردا ازم می پرسن "حالا بچه ات کی به دنیا می یاد"   انگار مردا باید بچه رو ببینن تا باورش کنن ولی زنها از همون روزهای اول باورش می کنن... حالا هی بگید زن و مرد با هم فرقی ندارن!
2 تير 1391

موج وبلاگی

به نظرم یکی از سخت ترین پروژه ی روزهای بارداری خوابیدنه! الان مدت هاست دارم دنبال ی مدل خوب واسه خوابیدن می گردم. دلم می خواست ی موج وبلاگی راه بندازم تا همه ی صاحبان تجربه بگن چه جوری این چند ماه رو می خوابیدن.  فقط لطفا کامل توضیح بدین : من به پهلو مب خوابم در حالیکه ی بالش بزرگ میون پام می ذارم و دستم رو زیر بالش می کنم !  ولی چندتا مشکل دارم : اول : اینکه گردنم درد می گیره دوم : دستم کش میاد سوم : هر بار که می خوام غلط بزنم باید بالشمو هم بغلطونم!!!   لطفا اگه پستی راجع ب این موضوع توی وبتون نوشتین منو مطلع کنین. شدیدا به تجاربتون نیاز دارم. ...
1 تير 1391

نیمه های راه

دارم کم کم به نیمه های راه می رسم ، 5 روز دیگه وارد هفته ی 20 میشم ، به همین مناسبت امشب با دخترم تنها توی خانه ماندیم و من واسش ی دفترچه با مزه درست کردم اونم توی سایت :  http://www.babycentre.co.uk   اگه دوست دارین شما هم این کار رو بکنین.  هنوز تکون هاشو حس نمی کنم . می دونم که نباید نگران باشم ولی خب متاسفانه نگرانم ! انگار که دارم مادر میشوم !!! همیشه به مامانم اعتراض می کردم که نگرانی هاتون بی مورده و... هنوز هیچی نشده دارم میشم عین تموم مادرا ...   و ... بوی بهشت به استشمام می رسد ـــــــــــ     ...
20 خرداد 1391

خنده من سوال تو

احساس می کنم تا الان در نحوه خوابیدن هیچ تاملی نکردم و حالا که قراره مدل خاصی بخوابم حسابی سر در گمم !انگار که خوابیدن یک عمل ارادی و اکتسابی باشه و من در تمام این سالها سعی نکرده باشم اونو یاد بگیرم ! شب تا شب که می خوام بخوابم باید کلی تلاش کنم تا توی تخت جا بیفتم و مدلشو پیدا کنم ، و وقتی نیاز به غلت زدن پیدا می کنم دوباره پروسه ی پیدا کردن مدل مناسب تکرار میشه !  و اینجوریه که هنوز نخوابیدم که صبح شده و باید بیدار شم !!!   یکی از عزیزانم داره توی بد گردابی چرخ می خوره و من هیچ کاری از دستم بر نمیاد... در تمام مدتی که دارم سعی میکنم توی رختخواب جا بیفتم! فکر این عزیز هم سعی داره خودشو جا بندازه ، حالا تصور کنید چه وضعی...
16 خرداد 1391

روح

پایان چهار ماهگی و دمیده شدن روح لحظه ی حساسیه ، اینکه توی چه حالتی باشی وقتی که داره روح دمیده میشه و چه روحی در او دمیده میشه      مدام سوره ی قدر می خونم ...خدایا روحی بر او بدم ؛ که مولایش هر دم بر او مباهات کند... ممنونم!   ...
16 خرداد 1391

میلاد مادر و u

میلاد بانوی دو عالم (س) واسه من ، جدای از تمام فضاهای معنوی ،برکات مادی زیادی هم داره !  وقتی تولدتو سالگرد ازدواجتو روز زن و جدیدا روز مادر (!) ت یکی باشه خب معلومه که سیل تبریکات و هدایاست که به سمتت سرازیر میشه  مخصوصا اینکه خیلی تصادفی نوبت سونوت با روز میلادشون یکی بشه و اونجا بفهمی که بانوی مهربانت ی دونه دختر بهت هدیه دادن!؟ ی دونه فاطمه بانوی کوچولو ؛ و همه ی اینا یعنی اینکه من خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی خوشبختم خوشبخت ترین مادر (!) روی زمین..... 
24 ارديبهشت 1391

بدون عنوان

خدا رو شکر حالم خیلی بهتره و دوباره به زندگی امیدوار شدم ! تقریبا تمام دستورات ریحانه بهشتی رو انجام می دم. چند روزی میشه که علاقه شدیدی نسبت به u  پیدا کردم و دلم براش تنگ میشه ؛ انگاری که دارم مادر میشم !! از اونجاییکه علاقه وافری به مقدس اردبیلی دارم ، شروع کردم به خوندن کتاب حدیقة الشیعه  در کنارش مجموعه کتاب قصه کربلا رو هم که مهدی قزلی به قول خودش در ده فصل متصل منفصل نوشته رو دارم میخونم.روایتی ساده صریح و معتبر درباره ی واقعه ی کربلا. امیدوارم فرزند سالم صالح ساکت و سرحالی داشته باشم...
18 ارديبهشت 1391