خنده من سوال تو
احساس می کنم تا الان در نحوه خوابیدن هیچ تاملی نکردم و حالا که قراره مدل خاصی بخوابم حسابی سر در گمم !انگار که خوابیدن یک عمل ارادی و اکتسابی باشه و من در تمام این سالها سعی نکرده باشم اونو یاد بگیرم !
شب تا شب که می خوام بخوابم باید کلی تلاش کنم تا توی تخت جا بیفتم و مدلشو پیدا کنم ، و وقتی نیاز به غلت زدن پیدا می کنم دوباره پروسه ی پیدا کردن مدل مناسب تکرار میشه !
و اینجوریه که هنوز نخوابیدم که صبح شده و باید بیدار شم !!!
یکی از عزیزانم داره توی بد گردابی چرخ می خوره و من هیچ کاری از دستم بر نمیاد...
در تمام مدتی که دارم سعی میکنم توی رختخواب جا بیفتم! فکر این عزیز هم سعی داره خودشو جا بندازه ، حالا تصور کنید چه وضعیتی پیش میاد:
در حالیکه سعی داری به بدبختی بخوابی ، یک فکر گزنده مانع میشه و مدام تو رو به خودش مشغول میکنه!
توی این اوضاع دلم میخواد ی نی نی فنقلی باشه و ازم سوال بپرسه ! سوالهایی که من مدتهاست از فکرشون اومدم بیرون و اگه کسی بپرسه کلــــــــــــــــــی می خندم...