سالگرد ازدواج
همیشه تمام تلاشم رو می کردم که خیلی خوب باشم ، همونطور که همسری می خواد ؛ تا محبتش رو جلب کنم ؛ تا زندگی رو براش لذت بخش کنم ؛ تا خونه اومدن رو براش خواستنی کنم ؛ تا وقتی ازش می پرسن از زنت راضی هستی با تمام وجود بگه آره ؛ تا از اینکه با من ازدواج کرده احساس پشیمونی نکنه؛ تا همه ی محبتش رو بذاره واسه من... اما این روزها انگار دلم می خواد که u رو بیشتر از من دوست داشته باشه ! ولی نمی دونم چرا ، واقعا چرا ؟ این خیلی خوبه که هنوز هم منو حتی به یو ترجیح میده ولی انگار خیلی دارم "مادر" می شوم ... همه چیز برای دخترم ؛ حتی محبت انحصاری شوهرم... ...